الف:آرامش قبل از طوفان (سالهاي13تا62هجري)

 پیامبرچند سالی است كه روي در نقاب خاك كشيده است.طي همين مدت آشفتگي هاي زيادي در جامعه اسلامي بروز كرده است.اوضاع چنان ظاهر عقلاني و منطقي خود را مي پيمايد كه بيم آن ميرود تا حقيقت امر دستخوش استحاله اي بزرگ گردد.به عبارت ديگر، نهضتي ناميمون در شرف تبديل به نظام است ودر خلال اين دگرگوني، قاعدتاً بايست منتظر پيامدهاي ناگوار آن بود.اولين شورا پس از مرگ پيامبر، در سقيفه انجام مي گردد كه البته برنامه ریزان خود را با علی بن ابی طالب هماهنگ نمی سازند.عثمان اولين خليفه اي است كه در تاريخ اسلام به قتل مي رسد.اولين كودتا توسط ناراضيان سياسي جمل و بعد از آن معاويه ،استاندار شام بر ضد خلافت علي انجام مي شود.اولين بدعت در تاريخ اسلام، بوسيله استفاده ابزاري از قرآن در جنگ صفين و توسط معاويه شكل مي گيرد.(1)علي بن ابي طالب، دومين خليفه اي است كه اين بار به دست گروه خوارج به قتل مي رسد.كشمكش بين خانواده پيامبر و ابوسفيان و به عبارت ديگر دو قبيله بني هاشم و بني اميه ، همچنان ادامه داردتا اينكه با به قدرت رسيدن معاويه، بني اميه پايه هاي سياسي خود را استحكام مي بخشد.او اولين حاكم اسلامي است كه به تغيير نظام حاكميت اسلامي اقدام مي كند و بطور صريح مي گويد كه من نخستين پادشاه هستم. .در همين مدت، حسن بن علي،نوه پيامبر خدا، دومين مردي است كه از خاندان بني هاشم و علي رغم وجود معاهده صلح بين او ومعاويه،به فرمان وي ترور مي شود.او همچنين با بي اعتنائي به قاعده انتخاب خليفه توسط مردم كه در سمينارسقيفه برآن تاييد شده بود،براي اولين بارضمن معرفي فرزند ش به عنوان خليفه بلافصل خود، آشكارا انتخاب خليفه مسلمين را مشابه رسوم جاهلي، موروثي اعلام مي نمايد وبه اين ترتيب، دومين بدعت را در تاريخ اسلام بنيان مي گذارد.

يزيد اما چندان ناپخته وخام است كه آداب شهرياري و حكمراني را نمي داند.تصنعي وتحميلي بودن خلافت بني اميه با به قدرت رسيدن يزيد بر همگان آشكار شده است.همچنان اخبار زيادي نيز مربوط به مجالس لهو ولعب يزيد وساير مفاسد اخلاقي او در همه جا پخش مي شود.حسين بن علي، به شدت بايكوت سياسي شده است ونيروهاي يزيد در صدد بازداشت وحتي قتل او برآمده اند.بيشتر مردم زمانه، كساني هستند كه زمان پيامبر رادرك نكرده اند و اغلب متولد سالهاي بعد از مرگ پيامبرند.به همين خاطر، دينداري اكثر آنها بر اساس تقليد و پيروي از شيوه پدران و مادرانشان است.توده مردم بواسطه تزوير و رياكاري هاي معاويه و اكنون ظلم و جور فرزندش، مشاركت جمعي ندارند و مايل به دخالت در تعيين سرنوشت خود نمي باشند.

از سوي ديگر،انديشه رايج در ميان مردم ، تفكر مرجئه و به عبارتي اصل عافيت طلبي است. موسسان ايي تئوري ،از آنجائي كه نخواسته اند به بنيان ايمان و تقوايشان خللي وارد شود، لذا در مواجهه با بر حق بودن يا نبودن علي و معاويه، هردو را بر حق انگاشته اند.بدين ترتيب كه هيچكدام آنها را نه محكوم كرده اند و نه حمايت كرده اند.والبته سرنوشت هر دوي انها را به خداوند واگذار كرده اند كه در روز جزا در ميانشان قضاوت خواهد نمود.(2)اكنون پيروان آنها نيز خواسته يا نا خواسته آب به آسياب دشمن مي ريزند.معتقدان به مرجئه، هنوز هم عقيده دارند كه با توجه به ايمان مومن، معصيت ديگربه ايمان او خللي وارد نمي كند.گناهكاران را - ولو مرتكب گناه كبيره اي باشند-تنها مي توان به كيفرهاي مقرري رساندو ولذا از عضويت در جامعه اسلامي طرد نمي شوند.بنا بر اين فكر قيام عليه امويان ، مشروعيت ندارد.در پی اين تفكر كه نشانه يكسري سرخوردگيها و نااميدی هاي سياسي است، نخبگان و رجال جامعه به زهد و انزواي سياسي پناه برده اند وبه اين وسيله زمينه تثبيت سلطنت بني اميه بيش از پيش فراهم شده است.از سوي ديگر، گزارشهاي فراواني از گوشه وكنار در خصوص بروز رنجش و ناراحتي در ميان مردم بابت حكومت وقت واعلام همكاري بسياري در براندازي حاكميت به گوش مي رسد.حسين بن علي، به عنوان برجسته ترين مخالف حاكميت عقيده دارد كه امر به معروف و نهي از منكركه يكي از پايه هاي اصلي حكومت اسلامي بايد باشد، فراموش گشته است.بنابراين اوبعنوان نوه پيامبر خدا، اين اهليت و شايستگي را در خود وديگران نيز در او سراغ دارند كه به منظور نجات جامعه اسلامي بايد كاري نمود.

ب:آغازطوفان: (سال 63هجري)

ريشه هاي قيام حسين بن علي رابيشتر بايددر سالهاي دور جستجو نمود.يكي از ريشه هاي آن را بايد در خلال حرفي پيدا كرد كه ابوسفيان در فتح مكه وهنگام اسلام آوردنش به طعنه عباس –عموي پيامبر- زد:انگار كه پادشاهي برادرزاده ات رونق گرفته است.(3) اززماني كه پيامبربا مردم مدينه پيمان بست وبه يكسري ساز وكارهای سياسي و اجتماعي اقدام كرد،درواقع دين، فرايند دولتي شدن خويش را تجربه مي كرد. اين دولتي و نظام مند شدن تا وقتي كه شخص پيامبر به عنوان يك رهبر كاريزماتيك حضور داشت، البته فايده زيادي داشت.چرا كه در تمامي دعاوي و اختلاف نظرات، همگان ایده پیامبر را گردن می نهادند.اما واقعیت آن است که در طول تاریخ حکومت ها ،با مرگ یک حاکم مقتدر و ذی نفوذ، خلاء بزرگی در قدرت حاکیت ایجاد می شود که میل به پرشدن و جایگزینی دارد وچون نیروهای مختلفی برای پر کردن خلاء موجود خود را سهیم می دانند، بیکار نمی نشینند وبه همین خاطر نوعی بحران و ستیزه های داخلی رخ می دهد، درست شبیه آنچه در ماجرای سقیفه روی داد.البته به گفته ماکس وبر، بحران تنها در صورتی رخ نمی دهد که رهبر جانشین، خصوصیات رهبر پیشین را داشته باشد یا درزمان رهبر قبلی همه مخالفین به نحوی از میانه کنار رفته باشند(4)

اکنون پس از مرگ معاویه هر دو اتفاق روی داده است ، یعنی نه یزید قادر است چون پدرش حکمرانی کند ونه تمامی فتنه ها ومخالفت ها ریشه کن شده اند.تئوری سیاسی معاویه بر پایه تزویر بود که معمولا امکان زیادی برای اقتدار حکومت داشت،سیاست یزیداما، بیشتر بر پایه زور است که علی رغم زد وبند های ظاهری آن،گویا دوام وثبات زیادی نخواهد داشت.اضافه بر این یزید وارث حکومتی است که اساساً فاقد مشروعیت است ودر مقابل وجود چهره ای آلترناتیو ومحبوب مردم چون حسین بن علی ودربیرون دستگاه حکومتی، موجبات نگرانی او را فراهم ساخته است.به همین خاطر است که حادثه عاشورای سال 61 ، دراصل با تهاجم یزید آغاز می شود.تهاجمی که سودای تثبیت حکومت و جبران عقده حقارت او راتداعی می کند وهمینطوراحساس انتقام جوئی بنی امیه و به جای مانده از سوی خاندان بنی هاشم را بر می انگیزد.

به این ترتیب،حسین بن علی درموضع پاسخگوئی و دفاع قرار می گیرد.دفاع مقدسی که سودای تاسیس یک حکومت اسلامی را دارد واین چیزی است که هم زمینه ساز اجرای برنامه کاری حسین بن علی، یعنی امر به معروف و نهی از منکرخواهد بود وهم اکنون از سوی اکثرمردم عراق و بویژه کوفه،تائید و تاکید شده است.اضافه بر اینها، وظیفه انسانی-اسلامی فرزند دختر پیامبر خدا دربرابر یک حکومت نالایق ونامشروع نیز،ضمانت کاراو را دو چندان می ساخت.از یک نگاه،عاشورا جنگ مذهب علیه مذهب است.مقابله اسلام مرسوم با اسلام مظلوم.اکنون، غبارهای تحریف وتزویر و ستم، چندان بر سیمای اسلام راستین نقش بسته است که دیگر کار از حرف وحدیث و موعظه و منبر گذشته است.فوریت امر چنان است که نیازی نیست بعداً بگوئیم جبرئیل از جانب خدا به پیامبر خبر داده بود که پسر دختر او در کربلا کشته خواهد شد.از انصاف هم به دور خواهد بود که بگوئیم حسین بن علی، طی یک عملیات انتحاری و مظلوم نمائی، خود را فدای امت عاصی وگناهکار خودمی نماید.

ج:تلاطم بعدازطوفان:)ازسال63هجري تا هميشه تاريخ)

الان ازآن روزواقعه قرنها گذشته است ودر اين همه مدت ذهن و زبانهاي زيادي به يادآوري آن پرداخته اند ومي پردازند.ولي يك نكته را نبايد فراموش كرد كه پي بردن به ماهيت قيام حسين بن علي، جز از راه تامل دراوضاع و احوال سالهاي قبل ازسال شصت ويك وچند ماه قبل از حادثه حاصل نمي گردد.در صورتي كه تاريخ نويسي عاشورا، به شدت نقلي و روايتي بوده است ورد پاي تجزيه وتحليل در آن كمتر به چشم مي خورد.همه چيز در آن حول احساسات است و براي همين است كه تا هنوزبه عوض پاسداري وجان بخشي به اين حماسه سترگ، هر ساله براي آن تنها عزاداري شده است و مي شود.

پر واضح است كه هر لحظه ازكار بزرگ حسين، درس آموز و هدفمند است.از امتناع بيعت خليفه جور كه آزاده گي را آموزش مي دهد.از خارج شدن از مدينه كه ضرورت هجرت را بازگو مي كند.از نيمه تمام گذاشتن مراسم حج كه تا زشتي وتباهي در جامعه اسلامي است، چرخيدن به دور خانه كعبه مساوي با چرخيدن به دور خانه شرك است.(5 )از اعزام سفير خود به كوفه كه پرهيز از تحميل خود برانها را تداعي مي كند.از شنيدن خبر قتل مسلم وحفظ خونسردي كه خودداري از سكوت و انزواي سياسي را مي رساند.از روياروئي با حر بن رياحي كه نقش امامت را در هدايت بازگو مي كند.از فرصت دادن به يارانش در شب عاشورا كه آزادي در انتخاب راه را به پيروران مي آموزد.از امام دادن دشمن در ابتداي امر وخودداري او از بيعت كه نرفتن زير بارذلت را آموزش مي دهد. با توجه به اين موارد وموارد ديگراست كه مي توان قيام حسين را يك عمل انساني، اساسي و طبيعي به حساب آورد تا همچنانكه خود او گفته است:«عمل وي سرمشقي براي ساير انسانها نيز باشد.»(6)براي همين است كه تمامي جنبش هاي اصلاح طلبي جهان اسلام وبويژه تشيع،چه در مقام حرف و چه در عمل به حادثه عاشورا استناد كرده اند ومي كنند.

جان كلام اينكه عاشورا، آبروي تمامي آزاديخواهان روي زمين است .البته رستاخيز احساسات ناب انساني هم هست. بطوريكه در طول تاريخ، برق غيرتش، چشم عقل و منطق را زده است و خلق چنان به تعزيتش نشسته اند كه چندان فرصت معرفتش را نداشته اند.اين اما چيزي است كه امروزه ما سخت به آن محتاجيم تا با عنايت محققانه و مدبرانه به آن، شالوده هاي يك حكومت دموكراتيك ديني را بنيان نهيم.حكومتي كه عقيده را در حلقه ي عقده نگه نداردوبه آزادي و آزاده گي نه تنها به عنوان يك نياز كه قبل از هر چيزبه عنوان يك شيوه و روش اداره و مديريت جامعه نظر كند.(7 )حكومتي كه پيام رسان و مروج تنها همين يك كلام كشته كربلا باشد که:« اگر دين نداريد، لااقل آزاده مرد باشيد.»

منابع مورد استفاده:

1 ـ شهيدي،جعفر/پژوهشي تازه پيرامون قيام عاشورا/دفتر نشر فرهنگ اسلامی

2ـ همان/ص10

3ـ همان/ص32

4ـ باقي،عمادالدين/جامعه شناسي مردم كوفه/نشر ني/ص48

5ـ شريعتي،علي/حسين وارث آدم/نشر قلم/ص16

6ـ صالحي نجف آبادي،نعمت الله/شهيد جاويد/نشر رسا/مقدمه

7ـ سروش، عبدالكريم/اخلاق خدايان/نشرنو/ص52

 



ارسال توسط .

اسلایدر