اگرچه صفای اصفهان را در کاشی های فیروزه ای به کار رفته در گنبدها، پل ها و مساجد آن می توان به تماشا نشست، اگرچه حضور میدان نقش جهان به تنهایی اصفهان را به جهانی ازدیدنی ها بدل نموده است، اگرچه فقط چهارباغ به مثابه کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است،... با این همه نمی توان زنده رود را از یاد برد. چراکه صفای اصفهان به زنده رودش است و البته زنده رود نیز مثل تمام رودها،به آب زنده است. می دانیم که روزها رفت و عکس رهگذری خسته در آینه نگاه زنده رود نشکست و آب آن، اندوه دلی را نشست.حال پس از ماهها، دوباره دریچه های سد زاینده رود بازشده و باز صدای پای آب در اصفهان شنیده می شود.این اولین بارنیست و آخرین باری هم نخواهد بودکه اصفهانی ها با سرور و سرود به استقبال آب می روند.این چندمین باریست که این خلق بیشمار نگران ایستاده اند بر فراز پل خواجو و سی و سه پل و به آب سلامی دوباره می گویند و برایش اسفند دود می کنند و سیدها نیز به یاد مهر مادرشان می افتند.اگرچه این شادی نیز دیرپا نخواهد بود و قرار است جناب آب فقط برای سه ماه از این حوالی بگذرد.
زنده رود یا زاینده رود، آن چنان که از نامش پیداست، زندگی دهنده است و بزرگترین روددر فلات مرکزی ایران است که از کوههای زاگرس در استان چهارمحال و بختیاری سرچشمه گرفته و در کویرمرکزی ایران به سمت شرق حدود دویست کیلومتر پیش می رود و در نهایت میان باتلاق گاوخونی آرام می گیرد.این رود بر خلاف بسیاری از رودهای فلات مرکزی که فصلی اند، دائمی است و هیبت و شوکت اصفهان هم بسته به حضوراوست.پیشترها، عمده بهره برداری از آب این رود ، عاید چهارمحال واصفهان می شد و حال چندیست که یزد نیز برسراین سفره نشسته است.به باور بسیاری، برای همین است که چندسالیست گاه و بیگاه شاهد خشک شدن و باز جان گرفتن آن هستیم.اما عواملی چند در این امر دخیلند:برداشت سالانه و بی رویه آب در بالادست رودخانه و محدوده سد، انتقال آب به استانهای یزد و شهرهای دیگر، استقرار صنایع بزرگ، پالایشگاه ها، نیروگاهها در جوار رود و بالاخره کاهش میزان بارش ها در سالهای اخیراز آن جمله است.در نتیجه این اتفاقات و به جهت پیشگیری از بحران ناشی از کم آبی در آینده بوده است که طرح بزرگ بهشت آباد عملیاتی شده است.این طرح که در سال 84 توسط مجلس شورای اسلامی کلیدخورد اما در دولت نهم متوقف شد، وظیفه انتقال آب از منطقه زاگرس به فلات مرکزی ایران را برعهده دارد.به دنبال اجرایی شدن این طرح و خشک شدن زاینده رود، کشاورزان اصفهانی ضمن طلب حقابه خویش، مشکل اصلی را در انتقال آب برای استفاده در صنایع استان یزد دیدند و به نشانه اعتراض به این امر، در سال گذشته با تحصن در حواشی رود و اعلام هشدار، خساراتی به تاسیسات انتقال آب وارد نمودند.بطوریکه مسئولین یزد مدعی شدند این خسارات، باعث قطعی و جیره بندی آب در استان شده است.موضوعی که به اندازه کافی رسانه ای شد و اوضاع اصفهان را مدتی متشنج ساخت.
اما در این دعوایی که برسرآب در گرفته است، موضوع ظریفی از نظرها دورمانده است.موضوعی که غم نان نمی گذارد راحت به آن توجه شود.یادمان باشد که آب زاینده رود به همان اندازه که برای اصفهان نقش اقتصادی دارد، نقش هویتی هم دارد.مردمان پائین دست این رود در طول تاریخ آب را فهمیده اند و برای همین آن را با خشت وگل بسیار ماندگاراز دوره صفوی، آذین بسته اند.برای همین است که در خیال همگان، زایندهرود بخشی از عناصر هویتبخش اصفهان است. خشک شدن زایندهرود گویی که خدشهای به هویت این شهر و بدنه اجتماعی آن وارد کرده است.شک نیست که زندگی کشاورزان خشمگین مجاور رود، بسته به استفاده از این آب است و باید برای رفع مشکلشان اقدام شود. اما این نکته را نیز بناید فراموش کرد که نه مردم اصفهان تنها مالک آب زایندهرود هستند و نه تمام آب زایندهرود از سرچشمههای اصفهان تامین میشود.اصلا اصفهان این پایتخت جهان اسلام، نه فقط از ایران که از آن دنیاست و چشم جهانی نگرانش هست و باید مواظب احوال تاریخ و جغرافیایش بود.در حالیکه این قطع و وصل کردن های آب زاینده رود در چند سال اخیر، لطمات جبران ناپذیری را بر بدنه هویتی اصفهان وارد می سازد.در غیبت آب و خشک شدن رود، خاک پوک می شود و ترک برمی دارد و آنگاه در پی جاری شدن دوباره آب، احتمال نشست و رانش زمین در این مناطق هست.این اتفاق اگر در زیر یا اطراف پایه های پل های تاریخی آن صورت بگیرد، قطعا تاریخ و هویت اصفهان را نشانه خواهد رفت. نه فقط از حیث هویتی که از نقطه نظر طبیعی نیز، آب بازی مسئولین نگران گننده است.از این رهگذر، اکوسیستم رودخانه و تالاب گاوخونی نیز دچار مشکل خواهند شد.چراکه برای احیا و حفظ اکوسیستم رودها و تالاب ها باید شرایط ثابتی را برای طبیعت آنها به وجود آورد.
همچناکه گفته شد، ماجرای آب زاینده رود در سه زمینه اقتصادی، هویتی و طبیعی ،حیات اصفهان را تهدید می کند و باید برای آن چاره ای اساسی اندیشید.یادمان باشد که زنده رود ، مثل هیچ از رودهایی که می شناسیم نیست.زنده رود نباید بمیرد.با مرگ زنده رود، ما بسیاری از گذشته و سنت و میراث هامان را از دست خواهیم داد. اعتراض کشاوران اصهانی، زنگ خطر خوبی برای متوجه ساختن ذهن تمام دست اندرکاران امر برای نجات زنده رود، شهر اصفهان و تالاب گاوخونی بوده است.بنابراین چنین که پیداست باید آب را مدیریت کرد و از اعمال سیاست های سلیقه ای و آنی پرهیزنمود.هنوز بدرستی آب از چهارمحال و بختیاری به اصفهان کشیده نشده است و ما داریم آن را به یزد می بریم.طبیعی است که همه جای ایران، سرای ماست و یزد هم باید برخوردار از آب و آبادانی باشد اما باید اولویت ها و مقتضیات مکانی را هم در نظرگرفت.نخواهیم که با به جریان انداختن زنده رود به صورت ماهانه و یا فصلی، تنها عده ای را آرام نموده و در واقع صورت مسئله را پاک کنیم.همینطور مردم شریف و نجیب اصفهان نیزباید نه فقط در دقیقه نود و آغاز کشت بهاره نگران حقابه خویش باشند.قطعا ضررزدن به تاسیسات و اموال عمومی نیز رفتارشایسته ای نیست.اگر قرار باشد با شکستن خط لوله انتقال و آتش زدن تاسیسات ،فریادی شنیده شود پس لابد مردم آن مناطقی که فاقد این امکانات هستند و در تب محرومیت می سوزند،باید با انبوه مشکلات خویش بسوزند و بسازند؟ایرانی باید چنانکه می اندیشد، رفتارکند نه چنانکه رفتارمی کند، بیندیشد.!
-------------------------------
منتشر شده در روزنامه اعتماد پنج شنبه ۲۳/۱/۹۲


