
۱ تازه می رسم مقابل کتابفروشی.نه به هوای کتاب و قلم ودفتر. با چند تومانی که به هزار زحمت جور کرده ام،تب تند خریدن دارم. از پشت شیشه و روی میزمغازه ،همه را دید می زنم.همه جالب اند.گل،بلبل،شهرهای قشنگ، رودخانه ،کوه و بچه های تپل مپل.چیزهایی که من آنها را به خواب هم ندیده ام.زیباترین ها را به گمان خودم جمع می کنم.درخیالم می شمرم:احمد و محمد و حسن و مرتضی و رضا واکبر و...دوازده تا!نه، سیزده تا بدین آقا!.تا خانه می دوم.می نشینم و با حوصله ای که برای خواندن هیچ کدام از درسهای مدرسه از خود نشان نمی دهم،قشنگ ترین ها را برای رفقای نزدیک کنار می گذارم.باقی را برای بقیه همکلاسی ها.با یک احساس گنگ اما شیرین می نویسم: نمکدان بی نمک شوری ندارد/دل من طاقت دوری ندارد وبعدبا گردنی کج وخطی که خیال می کنم خیلی قشنگ است، اضافه می کنم؛این عید سعید باستانی رابه دوست عزیزم ...
۲:نوبهاری دیگر در پشت پنجره منتظر نشسته است تا مثل همیشه به وسیله عید نوزور، این جشن زیبای باستانی به او خوش آمد گوئیم.درست نمی دانم نگاه شما به عید چگونه است اماسلمان ـ که یادش به خیرـ به عید دو جور نگاه می کرد:"درنگاه اول ؛عید، حول حالناست که واجب است بفهیمم.عید شوقی است که پدرم را به مزرعه می خواند.عید تن پوش کهنه باباست که مادر آن را به قد من کوک می زند ومن آنقدر بزرگ می شوم که در پیراهن می گنجم.در نگاه دوم؛عید، سوپر مارکتی است که انواع خوردنی ها در آن است.عید ،بوتیکی است که انواع پوشیدنی ها در آن هست.عید ملودی مبارک باد است که من با پیانو می نوازم شب بخیر دوست من!"قیصرنیززیبا گفته بود:"هردم دردی از پی دردی ای سال/با ابن تن ناتوان چه کردی ای سال؟/رفتی و گذشتن تو یک عمر گذشت/صد سال سیاه برنگردی ای سال!"حرف صائب هم شنیدنی است که:"بس که بد می گذرد زندگی اهل جهان /مردم از عمر چو سالی گذرد، عید کنند."باری، من که خیال می کنم عید،شکل خاصی ندارد.چند وچونش در نوع نگاهی است که هر کدام ما به آن داریم. با همه احساس وخاطره ای که ازاین سال رفته ازدست درخویش نگه داشته ایم.اگرچه نوروزها دیگر مثل گذشته نو نیستند.روز ی مثل سایر روزها.اس ام اس ها آبروی عید را برده اند.کوچه ها دیگر در هر صبح روز نوروز به دست یکی دو سلام آشنا فتح نمی شوند.مردم رمیده از همدیگر،دور از چشم هم شبانه به مسافرت می روند.تنها ذوقش می ماند برای بچه های بیکار و مجرد که سخت دنبال خانه خالی هستند.عید برای این زمانه وما که کودکی مان را از دست داده ایم دیگر چنگی به دل نمی زند.نوروزمی تواندطبیعت اطراف ما را عوض کند اما قادر نیست طینت درون ماراحتی تکان بدهد.با این همه هنوز فرصت هست و اکنون بنابه یک سنت باستانی شایسته است این عید سعید باستانی رابه دوستان همیشه عزیز تبریک وتهنیت بگویم وبرای همه سالی سرشار شادی و سربلندی بنمایم.
دوستان همراه؛عید شما مبارک ![]()


